از دانشگاه خاتم خوشم آمد. 

خب اولین دلیلش مسلما این است که امروز، من و محسن را دعوت کردند که به عنوان یک نمونه مطالعاتی در درس 

Getting Things Done In Iran برای دانشجویان از کارهای کرده و نکرده ی دو سال اخیرمان در دیاران حرف بزنیم. از آن حرفه ای بازی هایی بود که فقط از یک استاد هاروارد خوانده برمی آید. علیرضا عبدلله زاده

فارغ التحصیل MPA از هاروارد است. این درس را این ترم در دانشگاه خاتم ارائه می دهد. در مورد نمونه های موفق تغییرات در سطح ت ها و قوانین در ایران است درسش. این که چطور گروه هایی به پا می خیزند و علی رغم تمام نشدن ها ادامه می دهند و تغییر ایجاد می کنند. نمونه های آن طرف آبی اش توی آمریکا و جاهای دیگر دنیا زیاد است. اما کار جالب عبدالله زاده این بود که داشت سعی می کرد نمونه های بومی را هم جمع کند و به دانشجوها نشان بدهد که بفهمند بازی کردن در زمین ایران چطور است. ما هم یک نمونه ی بومی! مثلا قرار است در دوره های بعدی در سال های بعد به عنوان یک نمونه ی کلاسیک تدریس شویم و مورد بررسی قرار بگیریم!

سیلابس درسش برای من یکی که جذاب بود. قبل از امروز هم اصلا نمی دانستم چنین درسی در دانشگاه خاتم در حال ارائه است. محسن شنبه بهم گفت برویم؟ گفتم برویم. هیچ چیزی هم آماده نکرده بودیم. راستش اصلا نمی دانستیم باید چه داستان هایی برای دانشجوها تعریف کنیم. کلاسشان از ساعت 4:30 تا 6 عصر بود. ولی ارائه ی ما تا ساعت 7 طول کشید. برایشان خب شنیدن داستان ها و زور زدن های ما برای تغییر قانون تابعیت و به رسمیت شناختن حق زن ها در انتقال تابعیت ایرانی جذاب بود. هر چند هنوز چند تا غول دیگر مانده. ولی تا اینجایش هم خوب پیش آمده بودیم. دانشجوهای ارشد بودند. تعدادشان کم بود. مثل اینکه کلاسشان مستمع آزاد هم می پذیرد. بعد کلاس دلم خواست استادهای هاروارد و آکسفورد هم یک همچین درخواستی کنند تا ما بوستون و لندن را ندیده از دنیا نرویم.

خب ساختمان دانشگاه خاتم خیلی شیک و باکلاس بود. سالن مطالعه ی گروهی داشت. انفرادی داشت. مبل و کاناپه داشت. کلاس ما در طبقه هفتم ساختمان بود و توی طبقه آشپزخانه هم برای دانشجوها بود. برای من که دانشجوی دانشکده فنی بوده ام و دیوارهای قطور 80 ساله اش را بارها در آغوش گرفته ام حس دیگری داشت. نمی گویم فنی بد بودها. فنی عشق بود. ولی خب ساختمان های نو و شیک و خوشگل موشگل حس خوبی به آدم می دهند در هر صورت. به یک سری چیزها فکر کرده اند که 80 سال پیش موضوعیت نداشت.

ساز و کار دانشجوپذیری و حمایت از دانشجوهایش به معنای واقعی کلمه دانشگاه بود. دانشجوهای دانشگاه خاتم بابت درس خواندن حقوق می گرفتند. ماهی 2.5 میلیون تومان بابت درس خواندن و فعالیت های پژوهشی در دانشگاه حقوق می گرفتند. از دولت حقوق نمی گرفتند. نه. بانک و بیمه ی پاسارگاد مسئول تامین مالی این دانشگاه بودند. بعد از فراغت از تحصیل این دانشجوها هم پاسارگادی ها برایشان پیشنهادهای کاری داشتند. دو دو تا چهار تا که کردم دیدم برای پاسارگادی ها خرجی نیست واقعا. ای کاش بقیه ی غول های اقتصادی ما هم همچه شعوری داشتند. ساختار دانشگاه های دولتی ما غلط است. دانشجو را می گیرند. مفتکی و با هزار منت یک درسی بهش می دهند. بعد هم به امان خدا ولش می کنند. ولی خاتم این جوری نبود. خوشم آمد ازش.


دریافت سیلابس درس
عنوان: Getting Things Done In Iran
حجم: 1.07 مگابایت
توضیحات: Getting Things Done In Iran


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها